تحلیل بنیادی چگونه انجام می شود

تحلیل بنیادی سهام در بورس چگونه انجام می شود؟

شما اغلب در مورد وارن بافت و آنالیز سهام بر اساس دیدگاه بنیادگرا می‌شنوید. اما این نوع تحلیل چگونه تحلیلی است؟ چگونه مشاوران بازار بورس، سهمی را برای خریدوفروش انتخاب می‌کنند؟ چنانچه شما فردی هستید که می‌خواهید یک سرمایه‌گذار و یا تحلیلگر سهام باشید، یا اگر می‌خواهید در مورد چگونگی انجام تحلیل بنیادی سهام در بورس اطلاعاتی کسب کنید، این مقاله اطلاعات اولیه را برای شما فراهم می‌کند.

تحلیل بنیادی سهام چیست؟

تحلیل بنیادی، روشی برای آنالیز کردن سهام یا اوراق بهادار به‌واسطه محاسبه ارزش ذاتی آن است. این تحلیل، بامطالعه تمامی موارد تأثیرگذار بر ارزش، نظیر وضعیت مالی و مدیریت شرکت، صنعت و شرایط اقتصادی کلان انجام می‌شود.

هدف اصلی چنین تحلیل‌هایی، کشف ارزش خاصی است که بتوان آن را با قیمت فعلی مقایسه کرد و درنتیجه مقایسه یک سرمایه‌گذار بتواند برای خرید یا فروش سهم و اوراق بهادار تصمیم‌گیری کند.

اگر ارزش (Value) پایین‌تر از قیمت (Price) فعلی باشد، گفته می‌شود قیمت سهام افزایش‌یافته است و سرمایه‌گذار می‌تواند تصمیم به فروش سهم بگیرد. از طرف دیگر اگر ارزش بیشتر از قیمت فعلی باشد، سهام به‌عنوان سهام سودآور شناخته می‌شود که مبنای خرید سهم است.

هنگامی‌که بازار این شکاف را درک کند و با افزایش قیمت سهم، آن را تنظیم کند، سرمایه‌گذار به هدف خودش که به دست آوردن سود بوده است، می‌رسد. هدف تحلیل بنیادی سهام در بورس همین است.

در تحلیل سهام، یک تحلیلگر بنیادی با در نظر گرفتن عواملی مانند درآمد شرکت، عواید کوتاه‌مدت، حاشیه سود، رشد آینده تحلیل را انجام می‌دهد. به‌عبارت‌دیگر، وضعیت مالی یک شرکت مدنظر است.

اگر سرمایه‌گذار علاقه‌مند به اوراق قرضه (مشارکت) باشد، تحلیل‌ها به‌واسطه مطالعه نرخ سود، اطلاعات مربوط به اوراق قرضه، تعدیلات احتمالی در نرخ اعتبار اوراق و شرایط کلان اقتصادی انجام می‌شوند.

شاید یکی از موفق‌ترین تحلیلگران بنیادی تاریخ، وارن بافت است که در اوراکل اوماها، به دلیل استراتژی‌های سرمایه‌گذاری خود، تبدیل به یک میلیاردر شده است.

تجزیه و تحلیل بنیادی چگونه انجام می‌شود؟

تحلیل بنیادی درواقع صرف زمان و مطالعه اعداد ترازنامه یک شرکت، وضعیت جریان نقدی، وضعیت درآمد و نحوه کنار هم قرار گرفتن آن‌هاست. اما فراتر از اعداد، یک تحلیلگر بنیادی اهمیت ویژه‌ای به جنبه‌های نامشهود مانند کیفیت مدیریت و سهم بازار را می‌دهد.

همچنین داشتن یک بینش جامع در مورد جهت بازار و روند صنعت، تصویر کامل‌تری را ارائه می‌کند. به‌طور خلاصه، اصول یک شرکت به دو جنبه وسیع کمی و کیفی تقسیم می‌شود. بسیاری از تحلیلگران در هنگام تصمیم‌گیری هر دو جنبه را باهم در نظر می‌گیرند.

اصول کمی

اصول کمی قابل‌اندازه‌گیری هستند و شامل ویژگی‌های عددی در مورد یک عملیات تجاری هستند. این اصول از طریق صورت‌حساب‌های مالی شرکت، به دست می‌آیند. این صورت‌حساب‌ها، سود، درآمدهای کوتاه‌مدت، نقدینگی و سایر دارایی‌ها را نشان می‌دهند و چندین نام دارند.

سه نوع صورت‌وضعیت‌های مالی که باید در نظر داشته باشید عبارت‌اند از:

  • ترازنامه
  • صورتحساب درآمد
  • صورت سود و زیان

ترازنامه توانایی شرکت را برای برقراری تعادل بین دارایی‌ها و میزان بدهی‌اش به سایر نهادهای مختلف را نشان می‌دهد. درحالی‌که صورت‌حساب درآمد، میزان درآمد و مخارج شرکت را در یک بازه زمانی مشخص نشان می‌دهد.

شما از طریق این صورتحساب می‌توانید متوجه شوید که شرکت درآمدی کسب کرده است یا ازدست‌داده است. همچنین، میزان نقدینگی شرکت برای خرید هر آنچه که برای بهبود یا گسترش کسب‌وکار موردنیاز است، بامطالعه وضعیت نقدینگی شرکت قابل‌بررسی است.

با انجام تحلیل بنیادی کمی باید بتوانید تشخیص دهید که آیا شرکت پول‌سازی می‌کند یا نه؟ شرکت چه مقدار از هر دلاری را که به دست می‌آورد، سود می‌برد؟ آیا درآمد کوتاه‌مدت افزایش می‌یابد؟

حتی اگر یک شرکت به سوددهی رسیده باشد، نشانه حرکت روبه‌جلوی کمپانی و رشد مثبت آن در درآمد است. یک شرکت سالم باید بتواند بدهی خود را پرداخت کند.

اصول کیفی

علاوه بر مطالعه اعداد موجود در صورت حساب‌های مالی، شما باید جنبه‌های نامشخص کسب‌وکار را نیز تحلیل کنید. آیا می‌دانید مدل کسب‌وکار شرکت چیست؟ آیا با فعالیت‌های اصلی مجموعه آشنا هستید؟

یکی از مواردی که باید از آقای بافت یاد بگیریم این است که او هرگز در صنعت تکنولوژی سرمایه‌گذاری نمی‌کند زیرا در مورد فعالیت‌های این صنعت اطلاعاتی ندارد. یک سرمایه‌گذار باید در رابطه با صنعت و حوزه فعالیتی که تمایل به سرمایه‌گذاری دارد اطلاعات کافی داشته باشد.

یکی دیگر از جنبه‌های مهم که‌ باید در نظر گرفته شود، مزیت رقابتی است. زیرا این کاتالیزور است که موفقیت در درازمدت یک کسب‌وکار را هدایت می‌کند. Michael Porter از مدرسه کسب‌وکار هاروارد بیان می‌کند که داشتن یک مزیت رقابتی پایدار با داشتن یک وضعیت رقابتی منحصربه‌فرد به دست می‌آید.

شاید یکی از جنبه‌های کیفی که نباید نادیده گرفته شود، کیفیت مدیریت است. برای اینکه به عمق این موضوع پی ببرید باید یک سرمایه‌گذار بزرگ باشید. بنابراین می‌توانید فرصتی برای دیدار با رهبران و درک بهتر اینکه چگونه کسب‌وکارشان را اداره می‌کنند داشته باشید.

اما سرمایه‌گذاران معمولی و یا تحلیلگران تنها می‌توانند اطلاعات اولیه را با رجوع کردن به وب سایت‌ها و پرس‌وجو درباره مدیران در اینترنت به دست آورند. توجه داشته باشید که عملکرد کلیدی و تصمیمات بزرگ و نحوه تأثیرگذاری آن‌ها بر روی کسب‌وکار را باید در نظر بگیرید.

علاوه بر این‌ها، شما نیاز دارید تا در مورد رشد کلی صنعت، سهم بازار در میان کمپانی‌های دیگر و مشتریان اطلاعاتی داشته باشید. آیا صنعت در حال رشد است؟ اگر چنین است شرکت‌هایی که سهم بیشتری از بازار را دارند باید بهترین گزینه‌ها باشند. هم‌چنین تحلیل کیفی می‌طلبد تا به چرخه کسب و کار نیز توجه داشته باشید. همه این مسائل در سلامت مالی یک شرکت تأثیرگذار است.

گفته می‌شود که تحلیل بنیادی اساس سرمایه‌گذاری است. هدف هر سرمایه‌گذاری این است که به دنبال سهام بنیادی باشد. اما اصول یک شرکت، اصول پیچیده‌ای هستند و به همین علت در بین تحلیلگران بنیادی استراتژی‌ها متفاوت است.

درحالی‌که هیچ‌یک از روش‌ها بر دیگری برتری ندارند. تا زمانی که شما می‌توانید تجزیه‌وتحلیل خود را با اعداد مطمئن پشتیبانی کنید و آن‌ها را با روند و شرایط و صنعت و اقتصاد فعلی مطابقت دهید، به‌درستی آنالیز را انجام داده‌اید.


مقالات مرتبط با مبانی بورس

فیلتر طلایی بورس،دوست قدرتمند تو
چه سهمی بخرم که سود کنم؟
سایت های مهم بورسی کدامند؟
کتاب های بورس و بازارسرمایه